اتفاقا اونروز داشتم با زهرا لشینی از کنار پارک شقایق رد میشدم به زهرا گفتم این پارک پر از خاطرات منو یاسیه مگ میتونم یادم بره واقعا مگ میتونم یادم بره وقتایی که چشامو میبستم و دستمو میدادم بهت و یهو میددیدم وسط خیابونم چون تو ی دیوونه هم چشاتو بسته بودی یاسمن منی ❤

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حدیث العبرات ابوالفضل حیاتی مرکز تخصصي مشاوره زيبايي ریاضی مالی fung.parsablog.com خودت را پيدا کن تو انتهای ارزو تعمیرات و رحمت من همه چیز را فرا گرفته است سم ساس